نگاهی دیگر به نتیجه پرونده پزشکی عباس کیارستمی چرا پرونده پزشکی عباس کیارستمی فراموش شد؟!
به گزارش طب اصیل سه سال از مرگ ناگهانی عباس کیارستمی می گذرد؛ مرگی که باآنکه هنوز اما و اگرهایی پشت آن پنهان مانده ولی هرچه زمان می گذرد تب و تاب روزهای اول برای روشن شدن حقیقتش کمتر می شود.
حتما همه کسانی که عباس کیارستمی را می شناختند یا لااقل خبرهای زمان درگذشت او را شنیده بودند، خوب به یاد دارند که پرونده پزشکی این کارگردان بنام سینمای ایران با آن شهرت بین المللی در چه سطح وسیعی از جامعه بازخورد پیدا کرد و حساسیت عمومی را نسبت به خطاهای پزشکی در بیمارستان ها و مراکز درمانی که به صورت خاص منجر به فوت یا صدمه های جدی می شوند بیشتر کرد.
این ماجرا آنقدر جدی شد که حتی کمپینی برای پیگیری این پرونده توسط هنرمندان و دوستداران این فیلمساز بوجود آمد تا شاید حالا که کیارستمی زنده نمی گردد، مشخص شدن اینکه پزشک یا پزشکانی در مرگ این هنرمند مقصر بوده اند یا خیر و اگر قصوری داشته اند مجازات شوند مرهمی بر دل داغ دیده شان باشد. بماند که روند پیگیری پرونده، خودش با ابهاماتی همراه و نتیجه اش این شد که پزشک خاطی فقط به سه ماه محرومیت محکوم شد و بعد هم به توبیخ کتبی و درج در پرونده تقلیل پیدا کرد.
اما آنچه بهانه نگارش این گزارش شده، نه بررسی آخرین وضعیت پرونده پزشکی کیارستمی بلکه طرح این پرسش است که آیا هنوز زمان زیادی نگذشته، همه چیز فراموش شده که در سومین سالگرد درگذشت کیارستمی هیچ سخنی، تأکیدی و یادآوری از این ماجرا نمی گردد خصوصاً از جانب برخی مدیران سینمایی که در زمان درگذشت درباره ی این مورد خوب سخن می گفتند اما حالا که سه سال از درگذشت خالق «طعم گیلاس» گذشته است، هیچ نمی گویند جز اشاره ای کوتاه بر سر مزار که آنهم از جانب هنرمندان مطرح می شود؟! در صورتی که با عنایت به حساسیتی که در جامعه به وجود آمده بود، این مورد قابل پیگیری بود.
بهمن کیارستمی که از همان روزهای اول بعد از ۱۴ تیر ۱۳۹۵ (زمان درگذشت عباس کیارستمی در پاریس) تلاش و پیگیری زیادی برای فهمیدن چرایی مرگ پدرش داشت در گفت وگویی با ایسنا درباره اینکه پیگیری ها دیگر کمرنگ شده می گوید: از ابتدا هم تنها حساسیت های فردی مطرح بود و هیچ نهادی برای پیگیری پرونده ی پزشکی پا پیش نگذاشت. حساسیت های فردی هم طبعاً عمری محدود دارند و معمولاً زیاد طول نمی کشند. بهرحال توقعی هم از شخصی یا نهادی نداشتم و همین که بررسی این پرونده تا همین جا پیش رفته به علت همین حساسیت و پیگیری عمومی بود.
وی با تاکید بر اینکه «من انتظاری از شخص یا نهادی نداشتم و ندارم» ادامه می دهد: البته باید دقت کنیم که بی نتیجه ماندن این پرونده اثراتی دارد که در جای خود قابل تامل اند. ما از تمام ظرفیت های قانونی و حقوقی ممکن و حتی بیشتر از آن استفاده کردیم و در نهایت پاسخی که از مراجع قانونی شنیدیم این بود که آن چه در روند درمان گذشته محرمانه است و بررسی این پرونده ی عریض و طویل در تعیین مبلغ دیه توسط پزشکی قانونی و مجازات پزشک خاطی بر مبنای نظر نظام پزشکی خلاصه می شود. در واقع سازمان های نظام پزشکی و پزشکی قانونی توانایی شان را در عدم پاسخ گویی به رخ کشیدند و یادآور شدند که جایگاه شان بلامنازع است. تأثیر این قدرت نمایی را حالا در تماس هایی می بینم که هر از چندی با من گرفته می شود؛ کسانی که شبهه ی وقوع خطای پزشکی دارند و قصد طرح شکایت داشته اند اما با آن چه در پرونده پزشکی کیارستمی رخ داده از طرح شکایت منصرف شده اند؛ خلاصه حرفشان هم این است که: “او که کیارستمی بود و شمایی که آن قدر پیگیری کردید و این قدر حمایت شدید، چنین نتیجه ای گرفتید… پس اصلاً ما چرا وقت مان را تلف نماییم و طرح شکایت کنیم؟ “
کیارستمی که قبلاً هم گفته بود، «اساساً طرح شکایت برای گرفتن گزارشی بود که هیچ وقت هم عرضه نشد» اضافه می کند: احساس می کنم پیگیری های ما، به شکلی نقض غرض انجامید چون نه تنها درخواست دسترسی به اطلاعات پرونده پزشکی پدرم میسر نشد بلکه این پیگیری و بازتابش سبب ایجاد ناامیدی و انصراف از طرح شکایت و درخواست دادرسی شد. باید به سازمان های نظام پزشکی و پزشکی قانونی تبریک اظهار داشت که موفق شدند با این روش پاسخ گویی، از حجم کار خود بکاهند.
این مستندساز می گوید: ما نباید خودمان را گول بزنیم و فکر نماییم این پرونده نتایجی داشته و مثلاً سبب ایجاد آگاهی یا حساسیت شده. واقعیت این است که پرونده پزشکی عباس کیارستمی و پیگیری سه ساله ما هیچ نتیجه ای نداشته، چون در نهایت حتی یک جمله بعنوان گزارش رسمی عرضه نشد. این درحالی است که سال قبل درست در همین روز، سخنگوی وزارت بهداشت گفت، طبق قوانین و اصول اخلاقی مختلف تمام اطلاعات درمانی و اقدامات انجام شده باید به اطلاع خانواده فرد بیمار و وکیل او برسد. وقتی وزیر بهداشت تغییر نمود از وزیر تازه خواستم تا پرونده پزشکی پدرم را در اختیارم بگذارد. طبعاً او پاسخی نداد، اما پاسخ مدیر روابط عمومی فعلی وزارت بهداشت این بود: “اگر کشور در و پیکری داشت به نیابت از جامعه پزشکی و افکار عمومی صدمه دیده از شما شکایت می کردم.”
بهمن کیارستمی در پاسخ به اینکه آیا باز هم این ماجرا را بخصوص با تغییر مدیران دستگاه های مرتبط دنبال می کند ادامه می دهد: هم اکنون پیگیری به این معنا که من همچنان به نهادهای مرتبط رجوع کنم بی فایده است چون از تمام ظرفیت های قانونی استفاده شده و دیگر مرجعی وجود ندارد که از آن درخواست بررسی و عرضه ی گزارش نماییم. در عین حال قصد من از پیگیری این پرونده کنش گری اجتماعی نبوده و هیچگاه خویش را در جایگاه مدعی العموم ندیده ام؛ همه ی این پیگیری برای این بود که فکر می کردم دسترسی به یک گزارش رسمی و قابل استناد از روند درمان و خطاهایی که رخ داده ابتدایی ترین حق من بعنوان یک فرزند است.
وی در پاسخ به اینکه آیا پرداختن بیشتر به این پرونده و حاشیه های آن حتی در فیلم و سریال و تئاتر می تواند به پیگیری ها در اینباره کمکی کند می گوید: اگر واقع نگر باشیم، می دانیم که با سازمان هایی طرفیم که به هیچ وجه خویش را در مقابل حساسیت ها و افکار عمومی پاسخگو نمی دانند. بنابراین، اینکه فکر نماییم حالا که پرونده به پروژه هایی مثل تئاتر یا سینما راه پیدا کرده در شکل بررسی آن تغییری حاصل می شود خوش بینانه است، اما از جانب دیگر هر پروژه ای که سبب ایجاد آگاهی شود پرارزش است.